مهرساممهرسام، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

مهرسام نبض زندگی ما

خدایا مواظب نی نی ما باش...

سلام عزیز دلمم مامانی خوبی گل پسرم، این روزا همش به تو فکر میکنم,به اولین روزایی که خدا تو رو بهمون داد مامانی من اونموقع ها خیلیکوشولو بودی ولی الان دیگه به لطف خدا خیلی بزرگ شدی و تقریبا کم مونده بیای بغل مامانی جوجو کوچولو الان 34هفته ست که توی دلمی وروجکم خیلی هم بازیگوش شدی و با حرکاتت نمیزاری مامانی تنهایی تو خونه براش سخت بگذره  بابا جونت دوس داره سریعتر این روزا بگذره تا ببینتت البته منم دلم میخواد زود زود این روزا تموم شه و روی ماهتو ببینم  دست و پای کوشولوتو ببوسم وهزار بار خدا رو شکر کنم که تو رو بهمون بخشید عشق من هر لحظه فکرم درگیره اینه که وقتی به دنیا اومدی و برای اولین بار میبینمت چه حسی بهم د...
12 اسفند 1393

روزایی که فهمیدیم تو توی دلمی...

سلام عشقم سلام گلم سلام همه ی وجودم امروز میخوام خاطره ی اولین نشونه ی اومدنت رو بگم عزیزدلم خاطره ی روزایی که فهمیدیم یه نی نی کوچولو قراره بیاد تو زندگیمون و بشه همه ی زندگی من و بابایی جوجوی من بعداز ظهر ساعت 4اینا بود که بی بی چک گذاشتم دل تو دلم نبود.چند دقیقه بعد دو تا خط پررنگ ظاهر شد باورم نمیشد اول این شکلی شدم نمیدونستم چه حسی دارم و بعدش این شکلی بابایی هم اون موقع پیشم بود اونم خیییییلی خوشحال شد صبح فردای همون روز رفتیم آزمایش تا خیالمون از بابت اومدنت راحت بشه.بعد از گرفتن جواب آزمایش یه نفس راحت کشیدیم و خیالمون راحت شد که نی نی ما قصد اومدن داره قربونش بشم من 18مرداد بود که فهمیدیم داریم ...
11 اسفند 1393

بهانه ی آرامشم...

مهربان دوست داشتنی،هیچ کس را از نعمت دوستی با خودت محروم نکن  آن جا که تو هستی تنهایی معنی ندارد پروردگارم... تنها با زمزمه نام توست که بودنم معنا میپذیرد این زمزمه را جاودانه کن.   امروز 10اسفند 93..... 34 هفته یعنی 7ماهو 23روزه که قدم گذاشتی تو زندگی من و بابایی و من تصمیم گرفتم از این به بعد تک تک لحظه های قشنگ با تو بودن رو برات بنویسم تا وقتی که بیای و شیطونی کنی و لحظه به لحظه ی داشتنتو ثبت کنم... 
10 اسفند 1393
1